هم‌قافیه با باران

۲۸ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

پاییزِ برگریز
مانند یک مسافر ِغمگین
از کوچه های ابریِ آذر
عبور کرد
و کوله بار ِ رنگیِ خود را
بر دوشِ خُشکِ درختان نهاد

پاییز برگریز
با گامهای ریز
از روی سنگفرشِ زردِ خیابان گذشت
با مهرِ مهربان وداع کرد
و دستِ آبیِ آبان را
با خود گرفت و بُرد

پاییز برگریز گذر کرد و بعد از آن
باران
در بُهت ِسردِ پنجره ها یخ زد
صحرا
در چشمِ سبزِ درختان
سپید شد !
پاییز رفته بود
وَ یلدا
با چشم هایی از بلور و بنفشه
می گریست !

یدالله گودرزی

۰ نظر ۰۳ دی ۹۶ ، ۲۰:۱۷
هم قافیه با باران

آبی چشمان من ابری ست ، بارانیش کن
مثل یک دریای بی آرام ، طوفانیش کن

عشق من بی تو دلم پوسید در مرداب شهر
با جنون نا به هنگامی بیابانیش کن

خلوت من دیرگاهی مانده بی تو سوت و کور
محفل اشکی بیارای و چراغانیش کن

طبع من خفته ست در فصلی که فصل رویش ست
خوب من ! بیدار از خواب زمستانیش کن

در دلم شور دوبیتی های "بابا" مانده است
با قلندر مشربی مشتاق عریانیش کن

تا مسلمانی فرا رویم هزاران مرحله ست
نفس کافر کیش من گبر ست ، نصرانیش کن

تا خدایی یک قدم مانده ست ابراهیم من!
سدّ راه توست اسماعیل ، قربانیش کن

گرچه در سودای سامانی سر "پروانه" نیست
قطره تا دریا شود "عمّان سامانیش" کن

محمدعلی مجاهدی

۰ نظر ۰۳ دی ۹۶ ، ۱۱:۰۸
هم قافیه با باران

نه سراغى، نه سلامی...خبری می خواهم
قدر یک قاصدک از تو اثری می خواهم
 
خواب و بیدار، شب و روز به دنبال من است؛
جز مگر یاد تو یار سفری می خواهم؟
 
در خودم هر چه فرو رفتم و ماندم کافی است
رو به بیرون زدن از خویش، دری می خواهم
 
بعد عمری که قفس واشد و آزاد شدم
تازه برگشتم و دیدم که پری می خواهم
 
سر به راهم تو مرا سر به هوا می خواهی
پس نه راهی، نه هوایی، نه سری می خواهم
 
چشم در شوق تو بیدارتری می طلبم
دلِ در دام تو افتاده تری می خواهم
 
در زمین ریشه گرفتم که سرافراز شوم
بی تو خشکیدم و لطف تبری می خواهم
 
مهدی فرجی

۰ نظر ۰۲ دی ۹۶ ، ۰۹:۱۹
هم قافیه با باران
وقتی تو از راه آمدی عشق اتّفاق افتاد
یک شهر از شوقت به شور و اشتیاق افتاد

جاری شدی مثل بهاری در غزل‌هایم
انگار جانی تازه در رگ‌های باغ افتاد

دلبسته‌ی چشم تو بودن اتّفاقی نیست
آیینه عاشق شد که دنبال چراغ افتاد

از آتش عشقت ندارم هیچ پروایی
هیزم به رسم عشقبازی در اجاق افتاد

چیزی به جز این شعرها باقی نخواهد ماند
حتّی اگر روزی میان ما فراق افتاد

تنها تو می‌فهمی چرا من دوستت دارم!
تنها تو می‌دانی چرا این اتّفاق افتاد!

سعید ایران نژاد
۰ نظر ۰۱ دی ۹۶ ، ۲۳:۲۱
هم قافیه با باران

هر طرف رو کن و تردید نکن سوی منی
باز در چشم‌رس دیده‌ی پرسوی منی

تا ابد گرچه عزیزی ولی از یاد مبر
چشم من باشی در سایه‌ی ابروی منی

در غمم رفته‌ای و در خوشی‌ام آمده‌ای
چه کنم؟ خوی تو این است؛ پرستوی منی

چشم‌بادامی و شیرین و خوش و بانمکی
چینی و تازی و ایرانی و هندوی منی

گوش تا گوش به صحرا بخرام و نهراس
شیرها خاطرشان هست که آهوی منی

مهدی فرجی

۰ نظر ۰۱ دی ۹۶ ، ۲۲:۲۱
هم قافیه با باران
می‌شود یک روز ای جنگل! خزانت بگذرد؟
صبح از بین درختان جوانت بگذرد؟

باد با چین‌های ریز دامنت بازی کند
آفتاب از لابلای گیسوانت بگذرد؟...

پاسبان‌ها غنچهٔ لب‌هات را بو می‌کنند
تا مبادا عشق سهواً بر زبانت بگذرد!

سرزمین مردگان تا قدر بشناسد تو را
سال‌های سال باید از زمانت بگذرد

بگذریم ای جنگل خاموش که هر شاخه‌ات
تیر باید باشد و بر دشمنانت بگذرد-

تیر را بگذار... در سربازی این سرزمین
جان آرش باید از فاق کمانت بگذرد!

تا خداوندانه تندیسی بسازد از تو عشق
از دهان ارّه باید استخوانت بگذرد!

پانته‌آ صفایی
۰ نظر ۰۱ دی ۹۶ ، ۲۰:۱۶
هم قافیه با باران

دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟

 تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان عشق کن‌
ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟

مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟

 مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!
در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟

بشکن آن آیینه را در شعر من خود را ببین
شرح این زیبایی از بیگانه می‌خواهی چه کار؟

شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن‌
گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟
 
 مهدی فرجی

۰ نظر ۰۱ دی ۹۶ ، ۱۱:۲۱
هم قافیه با باران

جا مانده ام در این شب یلدا بدون تو
راهم نمیدهند به فردا بدون تو

"دل" میکشم فقط به سر انگشت یخ زده
بر شیشه پر از مهِ دنیا بدون تو

دردی ست بی شکایت و مرگی ست بی شکوه
این زنده ماندنِ منِ تنها بدون تو

حسرت گدازِ یک نفس راحتم که آه...
قسمت نبود با تو و حاشا بدون تو!

حق داشتی ندیده بگیری تو هم مرا
دنیای من نداشت تماشا بدون تو

زار و نَزار میگذرد روزگار من
تقویم روزهای مبادا... بدون تو...

محمدمهدی سیار

۰ نظر ۰۱ دی ۹۶ ، ۱۰:۰۰
هم قافیه با باران
هم قافیه با باران