چون درخت پسته که در خاک رفسنجان طلاست
درنجف وقتی بنوشی چایی گیلان طلاست
گرچه درجام طلا،دور ازتو خواهد شد نجس
برضریح تو ولی انگور آویزان طلاست
زنگ ساعت زیر باب ساعتت با ضربه هاش
آن به آن هی می کند تأکید اینجا آن طلاست
لشکری از زیورآلاتند دور مرقدت
قسمت فرماندهی اش دست یک گردان طلاست
هرقَدَر نزدیک تر بر مضجعت مرغوب تر
چوب شد وقتی نگهبان حرم، دربان طلاست
آی خیل سائلان رحمتش دقت کنید
اینکه می بینید گنبد نیست یک همیان طلاست
مرقدت مانند قرآن است و ایوان جلد اوست
متن این قرآن علی و جلد این قرآن طلاست
هرطلایی پیش او مانند مشتی آهن است
تا عیار یکصد و ده نمره ی ایوان طلاست
چونکه می گویم علی در محضر ایوان تو
گوئیا از انعکاسش روکش دندان طلاست
می رسد بر گرد جای پای نعلین علی
اینکه جنس خاک پای حضرت سلمان طلاست
مهدی رحیمی