هم‌قافیه با باران

دست نامحرم از آن چین و شکن کوتاه است

پنجشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۳، ۰۹:۳۰ ب.ظ

دست نامحرم از آن چین و شکن کوتاه است

سر این رشته فقط وصل به وجه الله است

 

آن سر رشته گره خورده به جان و دل ما

تا که بستند، گره وا شده از مشکل ما

 

چشم وا کردی و نوری ازلی پیدا شد

مثل این فاطمه، آن فاطمه هم شیدا شد

 

جامه یک بار به احرام تو بستن بس نیست

جام در راه تو یک بار شکستن بس نیست

 

حشر، چون حجر عدی با کفنی چاک خوش است

مست در محشر تو سر زدن از خاک خوش است

 

حجر، یوسف شد و از چاه درآمد انگار

وسط روز ببین ماه در آمد انگار

 

باید اینگونه به عشق تو هوایی باشد

وقتی عاشق نوه‌ی حاتم طایی باشد

 

قبر یک بار به عشق تو چشیدن کم بود

آخر این کشته‌ی عاشق پسر حاتم بود

 

نه به حاتم، به غلامی درت می‌نازد

او کریمی است که بیش از دگران می‌بازد

 

مثل او کاش شهیدان دمشقت باشیم

چند نوبت همگی کشته‌ی عشقت باشیم

 

محو در نقش جهانم، نجف آبادم کن

پاک کن نقش جهان از دلم آزادم کن


قاسم صرافان

۹۳/۰۶/۲۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران