آسمان بارید بر چشمان ما
عشق می خندید بر چشمان ما
از تبسم تا تلاوت روز شد
باز فصل بارش امروز شد
باز شوقم تا خدا پرواز کرد
با ترنم عشق را آغاز کرد
عشق ناپیداست بی حد و عدد
یا علیٌ مرتضی! مولا مدد
من کبوتر می شوم تا گنبدت
عشق بازی می کنم با گنبدت
آسمان در دستهایم منجلی است
عشق، یک پلک تحیر در علی است
نام تو بر جان من گل می کند
چشمها میل توسل می کند
با علی دریا تبرک می شود
با علی لبها تبرک می شود
باز هم در جان من دف می زنند
حلقه بر گیسوی رفرف می زنند
در هوا پیچیده بانگ "لا تخف..."
دف ددف دف دف ددف دف دف ددف
"کیست این پنهان مرا در جان و تن؟"
یا علی ... مولای مظلوم نجف
در کرامتخانه فیض حضور
اشکهای عاشقان دُرّ صدف
تو رواق اندر رواق اندر رواق
ای نگاه ماهتابت در محاق
چشم در چشم تو در اوج حرم
می خروشد عشق با موج حرم
می برد تا عرش، اقیانوس را
رنگ دریا می زند فانوس را
بزم ما بزم امین اللهی است
محفل رندانِ اشکْ آگاهی است
محضر مولا علی جان می دهد
بال پروازی به ایمان می دهد
آدم اینجا سائل درگاه اوست
این صراط مستقیم راه اوست
ساغر ما در غدیر تو خم است
عکس چشمانت در عرش هشتم است
با کبوترها کبوتر می شوم
سیبهای صحن تو، چون گندم است
صف به صف در بارگاهت حاضرند
عطر تو در ازدحام مردم است
مستی از لبهای تو هشیار شد
این شراب کوثر از آن خانم است
بیخود از خود می شوم در این حرم
صحن تو در آسمان چندم است؟
عشق تو منظومه ای عرفانی است
هم نی است و هم می است و هم خم است
آیینه بارانی از بال مَلَک
زیر پای زائران تو گم است
آسمان در دستهایم منجلی است
عشق یک پلک تحیر در علی است
در حریم تو پرستو می شوم
چون کبوترها به این سو می شوم
سهم من از چشم تو شیدایی است
بیخود از خود می شوم؛ او می شوم
در کنار صحن تو جان می دهم
رو به روی قبله، خوشبو می شوم
ذکر، بر لبهای من گل می کند
یا علی گویان... علی گو می شوم
در تلاطم های مستی تا ابد
من از این کوچه به آن کو می شوم
در زیارتنامه، حق حق می کنم
مست از صهبای هوهو می شوم
هو علی... هو مرتضی... حق تا ابد
دست ما و لطف تو... مولا مدد
حامد حجتی