همه ی زندگیمون درد، همه ی زندگیمون غم
جلوی آینه نشسته م، وسط فکرای درهم
واسه چی ادامه می دم؟ نمی دونم! یا نمی گم!
دیگه هیچ فرقی نداره، بغل تو با جهنم
جلوی آینه نشسته م، خوابم و بیدارم انگار
پشت سر کابوس رفتن، روبروم دیواره، دیوار
پشت سر حلقه ی آتیش، روبروم یه حلقه ی دار
غم اوّلین سلام و آخرین خدانگهدار
خسته ام یه تیکه سنگم، خالی ام یه تیکه چوبم
مث یه قایق متروک، توی دریای جنوبم
جلوی آینه نشسته م، به نبودن مشت می کوبم
دارم از توو پاره می شم، به همه می گم که خوبم!!
با تو سر تا پا گناهم، همه چی گندم و سیبه
هوا بدجور سرده انگار، دستای همه تو جیبه
باغمون گل داده امّا هر درختش یه صلیبه
ماهی ِ بیرون از آبم، حالم این روزا عجیبه
جلوی آینه نشسته م، بی سوالم! بی جوابم!
نه چشام وا می شه از اشک، نه می تونم که بخوابم
مث گنجشک توی طوفان، مث فریاد زیر آبم
مث آشفته ی موهات، مث چشم تو خرابم
داشت که انگاری می ترکید، درد دنیا توو سرم بود
منو توو هوا رها کرد، هر کسی بال و پرم بود
روزای بدم که رفتن، وقت روز بدترم بود
این شبانه، این ترانه... گریه های آخرم بود...
سید مهدی موسوی