باید کسی باشد شبی ماتم بگیرد
وقتی نبودم صورتش را غم بگیرد
.
باید کسی باشد که عکس خنده ام را
در لابه لای گریه اش محکم بگیرد
.
چشمش به هر کوچه خیابانی بیفتد
باران تنهاتر شدن، نم نم بگیرد
.
هی شهر را با خاطراتش در نَوردَد
آینده اش را سایه ای مبهم بگیرد
.
از گریه های او خدا قلبش بلرزد
از گریه های او نفسهایم بگیرد
.
من جای خالی باشم و او هم برایم
هر پنج شنبه، شاخه ای مریم بگیرد
.
پویا جمشیدی
فکر کن! در شلوغی تهران
عصر پاییز، در به در باشی
شهر را با خودت قدم برنی
غرق رویای "یک نفر" باشی
پویاجمشیدی