این کبوتر ز سر بام شما پا بکشد؟
روسیاه است اگر کار به آنجا بکشد
واژه ها دست به دامان ضریحت شده اند
تا مگر شعله ی عشق تو به دلها بکشد
حرمت مثل نگینی است در آغوش زمین
باید اینگونه جهان را به تماشا بکشد
نقشه ی راهنمایت زده سقاخانه
از کرم خوبتر آن است که دریا بکشد
زیر گنبد طرف قبله چه حس خوبیست
اشک جاری شود و بار غمت را بکشد
شک نداریم که حاجات روا میگردد..
دست اگر ضامن آهو به سر ما بکشد
مادرم صبح به من گفت: هوایت کرده
کار امروز نبایست به فردا بکشد
هشتمین پنجره از باغ رسول خاتم
باب جود و کرمت باز به روی عالم
در ازل تا نظرت سمت خراسان افتاد
سایه ی لطف خدا بر سر ایران افتاد
خیره چشم فلک از صبر و شکیبایی توست
فیض روح القدسی در دم عیسایی توست
عاشقی در به در پنجره فولاد شماست
عارفی ذکر قنوتش همه جا یاد شماست
یا رضا گفتم از این ذکر دهانم خوشبوست
"این چه شمعیست که عالم همه پروانه ی اوست؟"
ای نگاهت به دل خسته ام امید سلام
زائرت نیستم ای حضرت خورشید سلام
گرچه اینبار سلامم به تو دورادور است
اشک جاری شده و فیض زیارت جور است
کور می آید از این خانه شفا میگیرد
لطفتان را به خدا هرکه نبیند کور است
پیش از آنکه برسم نزد تو و میکده ات
مانده بودم که چرا طرح ضریح انگور است
صوت قرآن حرم گوشه ی بست "طوسی"،
شور هنگام اذان، ماهتر از "ماهور" است
هر که یکبار به پابوس شما می آید
وعده دادید پس از مرگ سه جا ماجور است
بگو از حافظ شیراز به اهل انکار:
ـ او که در هر غزلش شور و سرور و نور است ـ
"روی جانان طلبی آینه را قابل ساز"
"چشم آلوده نظر از رخ جانان دور است"
بر سر خوان رضا بودم از این دلشادم
"بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم"