مطمینم که سر مطلع شعرم دعواست
پس عجب نیست که این قافیه اربا ارباست
بین این وزن به تقطیع کسی مشغولم
که نوشتند تنش منفصل از چند هجاست
بین ابیات تمام بدنش پخش شده است
قالب شعر به پهنای تمام صحراست
من مجنون دو سه خط را به عقب می آیم
تا همان مرثیه که ؛ خیمه ی لیلا برپاست
در دلش آن همه غوغا شده ، پس فرزند است
دل ندارد که از او دل بکند پس باباست
به تماشای قدش این دو قدم کافی نیست
که پدر محو در این آینه حالا حالاست
آمد و غصه ی او در دل باباش نشست
رفت و آه از دل عاشق شده هایش برخاست
وقت رفتن چقدر خوش قد و بالا می رفت
وقت برگشت قدش جمع شده، بین عباست
من مجنون دو سه خط را به جلو می آیم
اینکه دارد به سرش می زند آیا لیلاست؟
محسن ناصحی