گفتند تیر بر گلوی آفتاب خورد
غافل از اینکه تیر به قلب رباب خورد
از بوسههای فاطمه سبقت گرفت تیر
بنشین حساب کن چقدر با شتاب خورد
دست کمان حرمله اینجا خطا نرفت
تیرش درست بر دل عالیجناب خورد
آه ای حسین! آه! که این روضه راز توست
اینجاست که به دیدۀ عالم حجاب خورد
یک جرعه آب خواستی و اصغرت پرید
این ماجرا چقدر برای تو آب خورد
چیزی نبود...روضه نخوانید بیش از این
اصغر که روی دست پدر بود، تاب خورد
حالا تمام عمر رباب است و این سوال
بعداز علی چگونه... برای چه آب خورد؟!
حسین صیامی