شروع می شود این شعر کم کم از چشمش
کسی که نیست دو ابروی او کم از چشمش
کسی که در وسط پلک گل به وقت سحر
گرفته الگوی تذهیب شبنم از چشمش
به جنگ اوست که دشمن دوبار می ترسد
هم از دلیری ابروی او هم از چشمش
گذاشت بر بدن رود زخم از دستش
گذاشت بر جگر آب مرهم از چشمش
سپیدتر شده شعبان به خاطر رویش
سیاه تر شده ماه محرم از چشمش
چکیده گریه کاتب به صفحه هرجا که
نوشته مقتل ابن مقرم از چشمش
مهدی رحیمی