بخوان برای من ای کودکم، قناریِ من!
به روی شاخه ی دستانم آشیانه بساز
کنارِ چشمِ من این جویبار جاریِ من
میان دفتر نقّاشی ات که خط خطی است
بکش پرنده ی سرخی به یادگاریِ من
میان آن دو نگاه همیشه شیطان هست
نشانی از من و از وقتِ بی قراری من
به خانه آمده ام کوله بار غم بر دوش
برای بردن آن ها بیا به یاریِ من
به چهره ام بنشان خنده ی نگاهت را
ز شانه ام بتکان غربتِ غباریِ من!
یدالله گودرزی