تا خنده ی تو می چکد از خوشه ی لب ها
بیـــچاره بمی هـــا و غــــم ِ نرخ ِ رطب ها
دنبال دو رج بافـــه از ابریشم مویت
تبریز شده قبر عجم ها و عرب ها
قاجاری چشمان تو را قاب گرفته است
قنداق تفنگ همـــه مشروطه طلب ها
از عکس تو و بغض همین قدر بگویم ....
دردا که چه شب ها ... که چه شب ها... که چه شب ها...
قلیان چه کند گر نسپارد سر خود را
با سینــه ی پر آه به تابیدن تب ها ؟
گفتم غزلی تا ننویسند محال است :
ذکــــر قد سرو از دهن نیم وجب ها
حامد عسکری