می باره یه روز دوباره ،یه صدای بیقرار
روی این سکوت تشنه ،از دل دود و غبار
ماه می شه تُنگِ بلور و سر می ره از آسمون
واژه ها قد می کشن اندازه ی رنگین کمون
چشمای ستاره ها برق می زنن ، آبی می شن
ابرایی که گم شدن دوباره آفتابی می شن !
اون بهار اگه بیاد ماهیا بال در می آرن
گُلا آواز می خونن ، فرشته ها چش می ذارن
کار ما اینه همیشه تا ظهورِ اون بهار
انتظارو انتظار و انتظار و انتظار….
یدالله گودرزی