وقتی خدا به هیات یک زن تورا سرود
زیباترین سروده ی خود را خدا سرود
تا بردمد به شعر تو اندیشه های ناب
آنقدرها به فکر فرورفت تا سرود
آنقدرها به فکر فرورفت تا که باز..
آیینه را به وسوسه انداخت با سرود
ڻ
آنگاه بی مضایقه احساس وعشق را
پیچید لا به لای حریر حیا سرود
تا عمق چشم های تو بهتر بیان شود
دریا سرود.وسعت بی انتها سرود
با دقتی شبیه به وسواس خط به خط
خواند و دوباره خط زدو از ابتدا سرود
حسی سه گانه سر زدو در من سوال شد
آیا تورا نوشت،تراشید،یا سروذ؟!
می خواست پاسخی به سوال زمان دهد
شعری برای اینهمه چون وچرا سرود
فارغ شد از سرودن وبعداز سرودنت
مارا برای خواندن شعر شما سرود
محمد سلمانی