دوباره چای ،غزل،غصه،میخوری چیزی؟
به طعنه نیست نه حتی تمسخری،چیزی
بنوش نوش دلت شعر خیس چشمم وباز
بریز زهر، یکی جام سرپُری ،چیزی
چه بیهوا شدم آماج تیر چشمانت
همیشه قبل ملامت ،تذکّری ،چیزی
دوباره شیشه ى بغض مرا غروردلت
مجاب کرد ،به سنگی به آجری چیزی
برای تنگ بلوری که بد ترک خورده
نیاز نیست شکستن ،"تلنگری" چیزی
چقدرحرف به چشمت رسیدو نشنیدم
برای دلخوشی من تظاهری ،چیزی
گذشته ام زجنون بسکه خواندی ام مجنون
کم است جان من القاب درخوری،چیزی
حراج کرده دلم عشق را بیا بردار
بجاش کینه بیاور، تنفری، چیزی
بیا تمام کن اصلا ببر تمام مرا
نیاز نیست سپاسی ،تشکری ،چیزی
دوباره چای که یخ کرده پا به پای غزل
دوباره غصه دوباره ،نمیخوری چیزی؟