قول دادیم مهربان باشیم، عشق با مِهر میشود آغاز
جِرم عشق از هوا سبکتر بود، دل ما ماند و حسرت پرواز
تا که گفتیم «آخ» عشق پَرید، یادمان رفت قول شیخ اجل
عاشقان کُشتگان معشوقاند، برنیاید ز کُشتگان آواز
مانده دلهای عاشق و معشوق بین سُمبادهی زمان و مکان
چه زمستانِ خشکِ قفقاز و چه بهارِ پُر از گُلِ شیراز
حُکم دست خدا و تقدیر است، من و تو پشتمان به هم گرم است
این طرف من، خدایگان نیاز، آن طرف تو، خود الههی ناز
غم خوراک من است، غصه نخور، دلِ تو نازک است، میشکند
هر چه گفتی قبول، گریه نکن، ریملت را خراب کردی باز
بهمن صباغ زاده