از غزلهایش کمی، از بوسه هایش اندکی
ای لب خوشبخت من! قند مکرر می مکی
این درخت گل که من در خانه دارم، ناقص است
کاملش باید کنند این بازوان پیچکی
آن چنان شعری بگویم در هوای عشق تو
تا که یار مهربان آید به یاد رودکی
می روم هر روز با این شیطنتهای ملیح
دست در دست تو تا رنگین کمان کودکی
در کنار من نشین در ساحل زاینده رود
تا تماشایی شوند این ماهیان پولکی
در کنارم باش، بعد از چند روزی می رسد
روزهای خستگی ها، خوابهای بختکی
آرش شفاعی