مهر تو در هر دلی افتاده طاهر می شود
مس به اکسیر تو بهتر از جواهر می شود
مثل بارانی و اعجاز تو را من دیده ام
بارور با تو زمین خشک و بایر می شود
هر که نامت بشنود در روضه های جانگداز
تا ابد از کوفیان آزرده خاطر می شود
بر سرش سربند سرخ یا حسینش بسته و
دشمنی سر سخت با حکام جابر می شود
جامه ی مشکی به تن پوشیده و تا اربعین
از دو چشمش روی گونه اشک ظاهر می شود
طی کند منزل به منزل در جوارت چون زهیر
عاشق خلق حبیب بن مظاهر می شود
بیقراری می کند از دوریت یابن علی
در هوایت چون پرستوی مهاجر می شود
می رود پای پیاده از نجف تا کربلا
خوش به حال هرکسی این گونه زائر می شود
توتیای چشم کرده خاک پای زائران
پیک خوش برخورد تنظیف معابر می شود
در مسیر سهله تا خورشید پای هر عمود
خادم العباس و سقا و مشاور می شود
چشم او وقتی ببیند گنبد نورانیت
در کنار باب قبله ات مجاور می شود
می سراید نوحه هایی همردیف محتشم
شاعر آیینی شعر معاصر می شود
شافع روز جزایش باش یابن فاطمه
روز رستا خیز تا تبلی السرائر می شود
محمد علی ساکی