در من دوباره این همه طوفان، غزل بخوان
هی ها، در این سماع پریشان، غزل بخوان
ای شاعر، ای پیامبر لحظه های ناب
ای زاده ی عبادت و عصیان، غزل بخوان
امشب به جشنواره ی خودسوزی ام بیا
بسیار دم بگیر و فراوان غزل بخوان
دریای من، ز جام جنون، جرعه ای بنوش
با رقص عاشقانه ی طوفان، غزل بخوان
مستانه، ای الهه ی خندان آب ها
در شعله زار خشم خدایان، غزل بخوان
اکنون که بر کتیبه ی مغموم سرنوشت
روییده سنگواره ی انسان، غزل بخوان
چند این دروغ کهنه بر اندام واژه ها؟
برخیز و با صداقت عریان، غزل بخوان
از سفره های خالی ایمان دلم گرفت
آن سوتر از همارگی نان، غزل بخوان
آنک نگاه کن افق عشق زخمی است:
دارد غروب می کند انسان، غزل بخوان
محمّدرضا روزبه